پایان تلخ ازدواج از راه دور
وقت وب گردی که میشه هیچ کجا ایران وب نمیشه
ایران وب رقابت نمی کند ؛ رقابت می آفریند

          داستان زندگی آنهایی که ندیده و نشناخته ازدواج می کنند 

 

شاید تا به حال نام ازدواج پستی را شنیده باشید. بسیاری از متقاضیان ازدواج های پستی کسانی هستند که سال ها تنها و دور از محیط خانواده در خارج در شرایطی کاملا متفاوت زندگی کرده اند....

 

آنها علاقه مند به ازدواج با دختران ایرانی بزرگ شده در اروپا نیستند زیرا همسرانی پرورش پیدا کرده با فرهنگ سرزمین مادری خود را ترجیح می دهند. بنابراین به سراغ انتخاب همسری از ایران می روند و طبیعتا در این راه از اقوام خود کمک می گیرند. معمولا این افراد از آگاهی و فرهنگ دختران ایرانی و تغییراتی که در این سال ها در دید و نگرش و خواست آنها از زندگی مشترک ایجاد شده اطلاعی ندارد. ذهنیت آنها نسبت به ازدواج با دختر ایرانی همان تصویر زندگی سنتی است. از طرف دیگر عده ای از دخترها در ایران، داشتن اقامت کشور دیگر را امتیاز بزرگی در انتخاب همسر آینده خود به حساب می آورند و آن را راهی برای فرار از مشکلات و رسیدن به آرزوهایشان می دانند. همین امر باعث می شود تا دقت لازمه برای یک زندگی مشترک در پس پرده رویاها کمرنگ شود.

 

در باز شد و دختر جوانی که معلوم بود تازه ازدواج کرده با چشمانی نگران، کیفی به دست وارد اتاق شد. برای لحظاتی نگاه مان در هم گره خورد. کیفش را زمین گذاشت و روی لبه صندلی نشست. ناگهان بغضش ترکید. این اولین باری نبود که با چنین صحنه ای مواجه می شدم. حدس زدم چه بلایی به سرش آمده.

 

او بدون مقدمه با صدایی لرزان گفت: «نمی خواهم به خانه برگردم، از دستش خسته شده ام، نمی دانستم اینقدر بداخلاق و سنتی است» و دوباره ادامه داد: «نمی دانم چه کار کنم، تازه چطور به خانواده ام، به پدر مریضم بگویم که دوباره در ازدواج شکست خورده ام.»

 

زهره گفت: «سال اول دانشگاه با پسری آشنا شدم، پس از چند ماه به رغم مخالفت پدرم با او ازدواج کردم. یک سال بعد متوجه شدم همسرم مواد مخدر استفاده می کند، بعد از آن دیگر نتوانستم ادامه تحصیل بدهم، با شرمندگی موضوع را با مادرم در میان گذاشتم و از او کمک خواستم. خانواده ام تلاش کردند در ترک اعتیاد به او کمک کنند اما تلاش آنها بی نتیجه بود تا اینکه بالاخره از هم جدا شدیم. از آن زمان به بعد همیشه تحت کنترل و نظارت خانواده مخصوصا برادر بزرگ ترم بودم. برخورد زننده اطرافیان در آن مدت همه اعتماد به نفسم را گرفته بود.

 

۲ سال از این ماجرا گذشت تا اینکه ما به یک میهمانی که همسایه قدیمی مان به مناسبت آمدن پسرش از انگلیس ترتیب داده بود، دعوت شدیم. مادرم دعوت آنها را پذیرفت. می گفت سهند ۱۵ ساله بود که او را به خارج فرستادند. حتما الان برای خودش کسی شده و خیلی تعریف های دیگر؛ بدون آنکه او را حتی دیده باشد.»

 

زهره به آن میهمانی می رود و با سهند که ۲۰ سال به تنهایی و دور از خانواده زندگی کرده بود، آشنا می شود. زهره به خوبی حس می کند که همه چیز از قبل برنامه ریزی شده است. سهند هم که سال ها از محیط گرم و محبت خانواده دور بود به شدت تحت تاثیر فضای خانوادگی و رفتار زهره قرار می گیرد. آن دو بعد از چند دیدار، به هم علاقه مند می شوند و خیلی زود خانواده ها زمینه ازدواج را فراهم می کنند و زهره به عقد سهند در می آید.

 

سهند که قبلا تجربه زندگی مشترک با زن غیرایرانی را داشت، در وجود زهره همسری وفادار و مادری فداکار را می دید.

 

زهره که در هیچ جمعی احساس امنیت نمی کرد، در وجود سهند به دنبال امنیت می گشت.

 

سهند در اروپا به علت محدود بودن تعداد دخترهای ایرانی حق انتخاب کمتری داشت.

 

طلاق زهره در ایران به عنوان نقطه ضعفی در ازدواج دومش تاثیرگذار بود.

 

سهند که از زندگی باری به هر جهت خسته شده بود به دنبال سر و سامان دادن به زندگی اش بود.

 

زهره که این همه تلخی را پشت سر گذاشته بود، به دنبال آرامش و رسیدن به آرزوهایش بود.

 

سهند به لندن برمی گردد و چندی بعد زهره با هزاران امید و با اشک و لبخند ایران را ترک می کند تا به همسرش ملحق شود.

 

زهره با غمی عمیق در وجودش حرف هایش را ادامه داد:

 

«دو، سه ماه اول همه چیز جالب به نظر می رسید ولی الان از بیکاری و بی برنامگی حوصله ام در خانه سر رفته، اجازه معاشرت با کسی را ندارم. سهند هم تا دیروقت کار می کند، کم حوصله است و هیچ چیزی برایش تازگی ندارد و من به همین خاطر احساس تنهایی و افسردگی می کنم.

 

یک روز احساسم را با او در میان گذاشتم و از او خواستم کمکم کند تا در کلاس زبان ثبت نام کنم شاید با محیط جدید آشنا شوم اما او فریاد زد: «هنوز نیامده افسار پاره کرده ای تو که در ایران اجازه بیرون رفتن از خانه را هم نداشتی حالا چه انتظاراتی داری.» بعد از آن ما مرتبا مشاجره می کنیم و او با لحنی توهین آمیز مرا متهم می کند که برای گرفتن اقامت با او ازدواج کرده و به انگلیس آمده ام. او پاسپورت و مدارک مرا هم پیش خودش نگه داشته و تهدیدم می کند که اگر به خواسته های او گوش ندهم تا ۳ ماه دیگر که اجازه اقامت موقتم به پایان می رسد باید به ایران برگردم.»

 

سهند حفظ زندگی مشترکش را در ناآگاه گذاشتن همسرش از روند زندگی اجتماعی و فرهنگی غرب می داند.

 

زهره ناگزیر به پذیرش شرایط موجود شده است زیرا هنوز اقامت او دایمی نشده و در صورت جدایی باید به ایران برمی گردد و تمام «سرشکستگی ها» را بپذیرد.

 

۲ سال به همین منوال گذشت. حال آنها فرزندی ۶ ماهه دارند، زهره اقامت دایم گرفته است ولی با این حال و به رغم صبوری زهره، سهند هنوز بر نظر خود پافشاری می کند. زهره دچار افسردگی شده و مدتی است با کودک ۶ماهه خود جدا از همسرش زندگی می کند و تقاضای طلاق کرده است. اما به خاطر شرایطی که قبلا داشته نمی تواند دوباره نزد خانواده اش در ایران بازگردد.

 

الان هر دوی آنها سر خورده و غمگین از شکست رویاهای خویش هستند.

 

ازدواج زهره و سهند یک نمونه از تعداد بی شمار وصلت هایی است که اصطلاحا «ازدواج پستی» نامیده می شود.

 

متاسفانه در این نوع ازدواج ها نمونه های ناموفق فراوانی دیده شده است

 

 

نظر روان شناس

 

دکتر بدری السادات بهرامی/ مشاور خانواده

 

با ازدواج های پُستی مخالف ام!

 

از آنجا که این روزها تب خارج رفتن واگیر پیدا کرده و یکی از راه هایی که می توان به رویای زندگی در خارج از کشور به ویژه آمریکا، اروپا و کانادا و اقامت آن رسید، ازدواج کردن با فردی مقیم این کشورهاست متاسفانه ازدواج های اینچنینی هم مرسوم شده است. طریقه آشنایی دختر و پسر در این ازدواج ها چه از راه معرفی خویشاوندی و آشنایی باشد و چه خودشان از راه کامپیوتر و گردش در اینترنت و سایت ها یکدیگر را پیدا کرده باشند از پایه و اساس شکال دارد.

 

این دختر و پسرها در مدت کوتاهی به هم دل می بندند و تصمیم به ازدواج می گیرند. ازدواجی که هر دو طرف گمان می کنند همسر رویاهای خود را پیدا کرده اند زیرا آنها خود را از راه دور به هم معرفی کرده اند. تقریبا همه ما این مهارت را داریم که با کلمات بازی کنیم و خوب صحبت کنیم اما لزوما همه ما اهل عمل به حرف و شعارهایی که می دهیم نیستیم. پس وقتی شما با یک دخترخانم یا آقاپسری که فرسنگ ها دورتر از شما پشت کامپیوترش نشسته گفت وگو می کنید باید این موضوع را مدنظر داشته باشید. او می تواند با کلمات بازی کند و تصویری زیبا و ایده آل از خود بسازد. وای به حال کسی که او را باور کند چون با واقعیت روبه رو نخواهد شد. تصویری که آن فرد از خود ترسیم کرده، می تواند خیلی از واقعیت وجودی و شخصیت اش فاصله داشته باشد. حالا دختر یا پسری که با هزار و یک امید و آرزو از شهر و خانواده اش خداحافظی می کند و مهاجرت را انتخاب می کند، نه تنها غم ترک خانواده، موقعیت و سوابق شغلی و حتی سوابق تحصیلی (بسیاری از کشورها مدرک تحصیلی ما را نمی پذیرند) را به جان می خرد، با سرابی مواجه می شود که باورکردنش بسیار سخت است. تازه متوجه می شود کسی که به خاطرش از آنچه داشته چشم پوشی کرده و راهی دیار غربت شده، اصلا شبیه حرف هایی که می زد نیست. او را نمی شناسد و باید بپذیرد رودست خورده است و اجبارا باید زندگی کند چون او را انتخاب کرده است. او تازه متوجه می شود نمای زیبا و ظاهر فریبنده زندگی و کار در اروپا یا آمریکا، در کنار همه خوبی هایش سختی های زیادی هم دارد.

 

معضل شهروند درجه دو بودن، پذیرش اینکه سطح و رتبه کاری او به رغم آنچه برای شما ترسیم کرده بود و خیلی از واقعیت های دیگر را خیلی دیر درک می کند. بسیاری از خانم ها یا آقایانی که تن به چنین ازدواجی می دهند و مهاجرت می کنند حتی از نظر تسلط به زبان انگلیسی هم (که زبان بین المللی است) مشکل دارند و این نقص باعث می شود پس از مهاجرت قادر نباشند با کسی ارتباط برقرار کنند، کار داشته باشند یا ادامه تحصیل دهند و خلاصه در اجتماع باشند و ناچارند کنج خانه بنشینند. این بیکاری و بی برنامگی و روزهای بلندی که باید در خانه تنها بمانند تا همسرشان برگردد واقعا آنها را آزار می دهد و همه اینها واقعیت هایی است که قبل از مهاجرت لمس نمی شوند و تلخی آن توصیف نشدنی است. همه این شرایط را بازگو کردم تا با مطرح کردن معایب این ازدواج در یک کلام به این نقطه برسم که مخالف چنین ازدواجی با این سبک و سیاق هستم. اما اگر شما قصد دارید چنین انتخابی داشته باشید و با کسی ازدواج کنید که در خارج از کشور زندگی می کند بهتر است لااقل به توصیه های کلیدی ما اهمیت بدهید تا در ازدواج آن طرف آب موفق شوید. اول از همه توصیه می کنم تلاش کنید از نظر تسلط به زبان و مهارت یا مهارت هایی که بتواند استقلال فردی شما را در یک کشور خارجی تامین کند به حد قابل قبولی برسید. این طور نباشد که شما مانند یک فرد نیازمند حتی برای تامین کوچک ترین نیازهای ارتباطی تان محتاج کسی باشید. دوم باید بکوشید از منابع موثق اطلاعاتی در مورد شخص موردنظر که قرار است به همسری خود انتخاب کنید کسب کنید.

 

تلاش شما باید پیگیر و جدی باشد چون برای زندگی کردن کنار یکدیگر نیاز دارید متناسب هم باشید. شما لازم است از نظر خانوادگی، فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی و بسیاری موارد دیگر در تناسب با هم باشید. در مورد صداقت آنچه او در ایمیل ها یا گفت وگوی تلفنی اش می گوید اطمینان پیدا کنید. اگر برایتان مقدور است برای مدت کوتاهی به آن کشور سفر کنید تا از صحت آنچه او ادعا می کند یا از وضعیت احتمالی شغلی و زندگی خود در آن کشور اطلاعات به دست آورید. شما باید ببینید آیا به عنوان فردی مستقل قابلیت زندگی در آنجا را دارید یا نه. گاهی اوقات به خاطر خصوصیات خانوادگی، شخصیتی و اعتقادی که در شما یا طرف مقابل وجود دارد و عدم تناسب این عوامل با هم بلافاصله در همان چند روز اول زندگی می بینید که شما به درد هم نمی خورید و مال دو دنیای مختلف هستید. به هر حال هر کسی ضعف ها و نقاط قوت فراوانی دارد که گریزناپذیر است اما امکان دارد از نظر شما با ویژگی هایی که دارید آن ضعف خاص بسیار پراهمیت باشد و زندگی کنار چنین شخصی غیرقابل تحمل شود. اگر قبل از ازدواج و تصمیم به مهاجرت متوجه این خصوصیات شدید (صادقانه به هم اطلاعات دهید) قطعا نه خودتان و نه طرف مقابل را با یک تصمیم غلط دچار دردسر نخواهید کرد.

 

باز هم تاکید می کنم ازدواج خوب و سالم مستلزم این است که شما از نزدیک ویژگی های شخصیتی و خانوادگی و فرهنگی و... طرف مقابل را مورد بررسی قرار دهید. از راه دور امکان یک شناخت عمیق وجود ندارد و ازدواج بدون شناخت عاقبت خوشی نخواهد داشت. به کسانی که آن طرف آب زندگی می کنند هم توصیه می کنم اگر قصد دارند از سرزمین مادری شان همسری انتخاب کنند ازدواج را پروژه ای جدی بدانند و دوره زمانی مانند ۳ تا ۶ ماه را در نظر بگیرند و در این زمان سعی کنند همسر آینده و خانواده او را بشناسند. باید کسی را انتخاب کنید که مهارت و قابلیت زندگی مستقل را داشته باشد. شما به خوبی می دانید که در آن جوامع سبک زندگی مانند ایران نیست پس خوب دقت کنید تا در ازدواج شکست نخورید.

 

از این نکات غافل نباشید

 

پاره ای نکات مهم که در این نوع ازدواج ها باید در نظر گرفته شود عبارتند از:

 

زمینه سازی برای آشنایی بیشتر زوجین،

 

اطلاع ازگذشته و شغل و کار فرد مقیم خارج،

 

اطلاع از قوانین اقامت در کشور میزبان «اقامت ازدواجی»،

 

طرح روشن خواست ها مثل ادامه تحصیل، کار کردن در خارج خانه و....

 

شرایط اقلیمی کشور میزبان،

 

آمادگی برای دوری نسبتا طولانی از خانواده و وطن،

 

علت زندگی در خارج از کشور.


گردنبند بسیار زیبا نقره به همراه آب زمزم و آیت الکرسی

امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه


Top Blog
وبلاگ برتر در تاپ بلاگر

اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: چهار شنبه 6 بهمن 1389برچسب:پایان تلخ ازدواج از راه دور ,
ارسال توسط محمد رضا
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی